موارد توضیحی

از نگاهت خواندم که چقدر دوستم داری ،

اشک از چشمانم ریخت و از چشمان خیسم فهمیدی که عاشقت هستم

حس کن آنچه در دلم میگذرد ، دلم مثل دلهای دیگر نیست که دلی را بشکند!

تو که باشی چرا دیگر به چشمهای دیگران نگاه کنم ،

تو که مال من باشی چرا بخواهم از تو دل بکنم!

وقتی محبتهایت ، آن عشق بی پایانت به من زندگی میدهد

چرا بخواهم زندگی ام را جز تو با کسی دیگر قسمت کنم ،

چرا بخواهم قلبم را شلوغ کنم؟

همین که تو در قلبمی ، انگار یک دنیای عاشقانه در قلبم برپاست ،

عشقت در قلبم بی انتهاست !

همین که تو در قلبمی بی نیازم از همه کس

، تو را میخواهم و یک کلام فقط تو را ، همین و بس!

دلم بسته به دلت ، هیچ راهی ندارد حتی اگر مرگ بخواهد مرا جدا کند از قلبت !

دیگر تمام شد ، تو در من حک شده ای، ای جان من ،تو همه چیز من شده ای!

از نگاهت خواندم که مرا میخواهی ، از آن نگاه شد که در قلب مهربانت گم شدم ،

تا خواستم خودم را پیدا کنم اسیر شدم ، تا خواستم فرار کنم ، عاشقت شدم!

از نگاهت خواندم  تو همانی که من میخواهم ، آنقدر پیش خود گفتم میخواهت ،

که آخر سر تو شدی مال من ، شدی یار و عشق بی پایان من!

از نگاهت خواندم ، چند سطر از شعر زندگی را …

نگاهم کردی و خواندی آنچه چشمانم مرا دیوانه کرده است ،

و آخر فهمیدی که قلبم تو را انتخاب کرده است!

چه انتخاب زیبایی بود ، از همان اول هم دلم به دنبال یکی مثل تو بود ،

و اینک پیدا کرده ام تو را ، تویی که دیگر مثل و مانندی نداری،

در قلبت جز من ، جایی برای کسی نداری!